بین مطالب وب سایت جستجو کنید


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
ahlam sophia
11:31
پنج شنبه 14 آبان 1398

آرامسلام به دوستاران بازی هاآرام

ما در این بلاگ برای شما اطلاعاتی در مورد بازی ها و کد بازی ها به شما می دهیم

نویسنده ها: احلامبوسه و صوفیاچشمک

تعداد بازدید از این مطلب: 280
موضوعات مرتبط: , ,
بازدید : 280
ahlam sophia
15:28
پنج شنبه 14 آبان 1394

عنوان Life Is Strange توسط  DONTNOD Entertainment  خالق عنوان  Remember Me ساخته می شود و قرار است بصورت اپیزودیک منتشر شود. داستان بازی در شهری به نام Oregon اتفاق می افتد . دانشجویی به نام Max به همراه دوستش Chole به سرزمین اجدادی خود برمی گردند تا دوست خود Rachel Amber را پیدا کنند . DONTNOD Entertainment امیدوار است که بتواند این بار موفق تر از Remember Me عمل کند. گیم پلی بازی بر مبنای توانایی بازگشت زمان طراحی شده است و داستان Maxine و Chloe (دو شخصیت اول بازی ) با اقتباس از فیلم های مستقل و مشکلات پیرامون شهر های کوچک نوشته شده است.

Life Is Strange Episode 1 PC-FLT

|آپدیت UPDATE.5-CPY به پست اضافه شد|

 

Life is Strange pc cover small دانلود بازی Life Is Strange Episode 1 برای PC

 

 

حداقل سیستم مورد نیاز:

OS: Windows Vista
Processor: Dual Core 2.0GHz or equivalent
Memory: 2 GB RAM
Graphics: ATI or NVidia card w/ 512 MB RAM (not recommended for Intel HD Graphics cards)
DirectX: Version 9.0
Hard Drive: 3 GB available space

 

سیستم پیشنهادی:

OS: Windows 7
Processor: Dual Core 3.0GHz or equivalent
Memory: 2 GB RAM
Graphics: ATI or NVidia card w/ 1024 MB RAM (NVIDIA GeForce GTX 260 or ATI HD 4890)
DirectX: Version 9.0
Hard Drive: 3 GB available space

 

تصاویری از محیط بازی:

Life is Strange screenshots 01 small دانلود بازی Life Is Strange Episode 1 برای PC Life is Strange screenshots 02 small دانلود بازی Life Is Strange Episode 1 برای PC

Life is Strange screenshots 03 small دانلود بازی Life Is Strange Episode 1 برای PC Life is Strange screenshots 04 small دانلود بازی Life Is Strange Episode 1 برای PC

Life is Strange screenshots 05 small دانلود بازی Life Is Strange Episode 1 برای PC

 

source دانلود بازی Life Is Strange Episode 1 برای PC توضیحات نصب: پس از دانلود و اکسترکت کردن پارت ها ، دقت داشته باشید که آنتی ویروس شما غیر فعال باشد. حال فایل ISO بدست آمده را حتما با نرم افزار Daemon Tools اجرا نمایید و به نصب بازی بپردازید. پس از اتمام نصب بازی ، تمامی فایل های موجود در پوشه Fairlight را در محل نصب بازی جایگزین نمایید. روش نصب و فایل های فشرده تست شده و سالم می باشند. تیم دانلودها امیدوار است از این بازی فوق العاده زیبا نهایت لذت را ببرید.

 

caution دانلود بازی Life Is Strange Episode 1 برای PC توجه: از این پس ، فایل های فشرده با حجمی بیش از ۱۰۰ مگابایت دارای ۵% ریکاوری هستند. این ویژگی باعث می شود تا مشکل در اکسترکت کردن فایل ها ، کاملا به صفر برسد. برای استفاده از این ویژگی ، اگر فایلی را دانلود کردید و با مشکل اکسترکت مواجه شدید ، نرم افزار Winrar را اجرا نموده ، به محلی که فایل های فشرده را دانلود کرده اید مراجعه کنید ، و تمامی پارت ها را انتخاب کرده و گزینهRepair که در قسمت بالایی نرم افزار موجود هست را بزنید. سپس محلی مناسب برای ذخیره سازی آن ها انتخاب کنید. پس از اتمام کار ، به محلی که برای ذخیره سازی انتخاب کردید مراجعه نموده و با آن فایل ها به اکسترکت بپردازید.

 

download دانلود بازی Life Is Strange Episode 1 برای PC - دانلود آپدیت UPDATE.5-CPY بازی

download دانلود بازی Life Is Strange Episode 1 برای PC - دانلود آپدیت UPDATE.2-CPY بازی

download دانلود بازی Life Is Strange Episode 1 برای PC - دانلود آپدیت UPDATE.1-CPY بازی

 

download دانلود بازی Life Is Strange Episode 1 برای PC دانلود به صورت پارت های ۱گیگابایتی:

دانلود پارت ۱ : Direct Link

دانلود پارت ۲ : Direct Link

تعداد بازدید از این مطلب: 260
بازدید : 260
ahlam sophia
15:15
پنج شنبه 14 آبان 1394

بازگشت به قلمروهای فراموش‌شده | نقد Sword Coast Legends

توسط صوفی
 
جزئیات
 
 
سازنده

n-space

ناشر

Digital Extremes

ژانر

نقش آفرینی (برپایه‌ی D&D، ایزومتریک)

پلتفرم

PC ،Xbox One ،PS4

 

خیلی از بازی‌های را که انجام می‌دهیم پس از مدتی، دیگر نمی‌توانم دقیق توصیف‌شان کنیم. تجسم کج‌و‌کوله‌ی به‌جا مانده از آن‌ها فروغ کم‌رمقی در ذهن می‌پاشد که اگرچه احساس قلبی‌مان به هرکدام از آفت فراموشی دور خواهد ماند؛ اما جزئیات داستان‌شان، حال و هوای دنیای‌شان و نام شخصیت‌های ساکن‌شان، گاهی کاملا از حافظه برش می‌خورد. برای بعضی از بازی‌ها به چند ماه هم نمی‌کشد. در مقابل این جرگه‌ی کثیر، بازی‌هایی هستند که هر دم مثل قطرات باران تندی ارض دل‌های‌مان را چاک زده‌اند و خاطرات شیرین آن‌ها را، شیرین هرچند غم‌انگیز، مثل سایه تا ابد به‌دنبال خودمان خواهیم کشاند. در این سال‌ها، برای من، بیشتر نقش‌آفرینی‌ها چنین حالتی داشته‌اند. نقش‌آفرینی هیچ‌وقت به‌اندازه‌ی سال‌های اخیر به من یک نفر نچسبیده است. این در حالی است که مثلا سیستم‌های مبارزه‌ی عصر اژدها با حذف مکانیک‌های D&D ساده‌تر از «دروازه‌ی بلدور» شده است، یا روایتی به زیبایی «پلن‌اسکیپ: شکنجه» و قلم‌زنی هنرمندانه و سنگین‌نویسی نمودار در این بازی، که قوی‌ترین شکسپیری‌نویس‌ها را به مبارزه می‌طلبد، احتمالا هیچ‌وقت تکرار نخواهد شد. از طرفی معمولا نقش‌آفرینی‌بازها، دل‌شان برای یک گرافیک تراز اولی پر نمی‌زند و اولویت‌های دیگری دارند. با این وجود فکر می‌کنم اکثرمان، امروز نمی‌توانیم از امثال بلدور یا تورمنت لذت زیادی ببریم و این بازی‌ها را متعلق به دوران خودشان می‌دانیم. تغییر اساسی کجا بوده و استانداردها به کدام سمت قوس برداشته است؟

به نظر من پیشرفت اصلی آن‌جایی است که بایوور روابط عاشقانه‌ی دروازه‌ی بلدور را ورز می‌دهد و با شخصیت‌هایی نیمه‌تاریک و باورپذیر درمی‌آمیزد که محصول آن موریگان «ریشه‌ها» می‌شود، یک آدم غیرقابل پیش‌بینی. این پیشرفت را در «ویچر» می‌بینیم که آینه‌ی احساسات و اندیشه‌های انسانی شده است. در «سولز» که لذت چالش را به اوج می‌رساند. در «اسکایریم» که ریتم تندی ندارد و آهنگ زندگی را می‌نوازد. یا در یک بازی مثل Divinity: Original Sin که برچسب نقش‌آفرینی کلاسیک را دارد، اما آزادی عمل آن سرمشقی برای جدیدترین بازی‌هاست. آزادی عمل، فضایی برای ابراز احساسات، چالش منطقی، شخصیت‌های باورپذیر و قابل درک، آیتم‌ها و امکانات زیاد و تعامل گسترده با محیط، باریک کردن مرز بدی و خوبی و انتخاب‌های فراوان و دشوار… این‌ها تعدادی از مهم‌ترین معیارهای یک نقش‌آفرینی استاندارد غربی برای زمان ماست. بین همه‌ی بازی‌های خوبی که در این سال‌ها با رعایت استانداردها، و با در نظر گرفتن نیازهای روز ما ساخته شدند، جای Sword Coast Legends کجاست؟ مثل همان بازی هایی که اول مطلب گفتم، در لبه‌ی پرتگاه فراموشی می‌لغزد. یک بازی که به الگوهای منسوخ‌شده چنگ انداخته، گیمر را آدمی می‌پندارد که وقت‌اش زیادی آمده، برای بلعیدن یک ماجرای کلیشه‌ای ملال‌آور 30 ساعته حاضر و آماده است.

SwordCoast_2015_10_27_23_11_05_699

خود بازی‌سازها چشمان‌شان موقع خواندن این فونت درد نمی‌گرفت؟

مواجه با موسیقی تم زیبایی که در منوی اصلی پخش می‌شود و با آن به دنیای SCL معرفی می‌شوید، این احساس را تزریق می‌کند که با یک بازی بسیار جدی و درجه یک طرف شده‌اید. چیزی که ظرف نیم ساعت خلاف‌اش ثابت می‌شود. موسیقی این بازی را «اینون زور» کهنه‌کار ساخته و از جهت حسی که به مخاطب منتقل می‌شود، می‌توان آن را هم‌ردیف موسیقی «عصر اژدها: ریشه‌ها» دانست. همچون همه‌ی بازی‌های مبتنی بر Dungeons & Dragons، شروع بازی با خلق شخصیت همراه است. همین کافی است که دروازه‌ی بلدور یا چیزی شبیه به آن را تجربه کرده باشید تا این‌جا احساس غریبی نکنید. اما اگر با مکانیک‌های D&D آشنایی ندارید، باید به توضیحات و راهنمایی‌های بازی دقت کنید و برای کسب اطلاعات جامع‌تر، می‌توانید به فایل‌های آموزشی رایگان D&D نگاهی بیاندازید تا گیم‌پلی SCL را کاملا در کنترل خود داشته باشید. این بازی بر اساس آخرین ویرایش D&D ساخته شده و امکانات خلق کاراکتر مواردی مانند جنسیت، نژاد، کلاس جنگی شامل فایتر، پالادین، روگ، رینجر، ویزارد و کلریک (کلاس زیرشاخه وجود ندارد) و تقسیم امتیاز مهارت روی شاخصه‌های شش‌گانه‌ی D&D را شامل می‌شود. برای یک CRPG ایزومتریک مثل این، امکانات قابل قبولی برای تعیین شکل و قیافه‌ی شخصیت‌تان در نظر گرفته شده است.

داستان از جایی شروع می‌شود که شما به همراه دو نفر دیگر از اعضای فرقه‌ی «طلوع سوزان»، وظیفه‌ی محافظت از کاروانی را که از «نوروینتر» (Neverwinter) به سمت شهر بندری لاسکن (Luskan) در حرکت است برعهده گرفته‌اید. فرقه‌ی شما صد سال پیش توسط دو برادر برای یافتن جسم الهی قدرتمندی به نام «گریه‌ی ماه» تشکیل شد اما با گذشت زمان، به یک گروه مزدور محافظتی تغییر ماهیت داد. هیچ‌کس نمی‌داند برای آن دو برادر چه اتفاقی افتاد. مدتی است که هر شب شما و دیگر اعضا، کابوس می‌بینید که دنیا در شعله‌ی تاخت و تاز نیروهای جهنمی می‌سوزد و فرقه‌ی شما مسبب این سرانجام شوم شمرده می‌شود. صبح یکی از روزها که به‌خاطر این کابوس‌ها از خواب می‌پرید، ناگهان کاروان‌تان مورد حمله‌ی مزدورهایی واقع می‌شود که توسط فرقه‌ی «چشم زراندود»، گروهی تشکیل‌شده از شوالیه‌های وفاداری که با هدف پاک‌سازی تمام آثار شیطانی از روی زمین شکل گرفته. اجیر شده‌اند تا شما را نابود کنند؛ فرقه‌ی طلوع سوزان مرتکب چه خطای شیطانی شده که باید تاوان آن را شما پس بدهید؟ داستان «افسانه‌های ساحل شمشیر» حول پاسخ به این سوال شکل گرفته است.

SwordCoast_2015_10_30_20_47_49_244

بازی موقع جایزه دادن به موفقیت‌های شما دست و دل باز است.

داستان، شخصیت‌پردازی و ماموریت‌های SCL هر سه مثال‌های بسیار خوبی هستند وقتی که بخواهیم معنای واژه‌ی کلیشه را واکاوی کنیم. نمی‌دانم کارگردان این بازی، تجربه‌های‌اش را با بازی بزرگی مثل «عصر اژدها: ریشه‌ها» کجا جا گذاشته است! جایی که در یک بازی مثل ویچر 3 هر کجای دنیای بزرگ آن قدم می‌گذارید ماموریت درگیرکننده و متفاوتی زیر پای‌تان سبز می‌شود، جایی که در عصر اژدها برای قضاوت در مورد یک مساله پنج دقیقه فکر می‌کنید، جایی که در عمق تاریکی هر غاری و بر فراز هر قله‌ای از سرزمین پهناور اسکایریم داستان منحصربه‌فردی آرمیده است، در SCL به فاصله‌ی پنجاه متر، سه ماموریت می‌گیرید که هر سه از شما می‌خواهند کسی را پیدا کنید که گم شده است! پیدا کردن هیزمی که مزه‌ی سوپ ندهد، آشتی دادن یک نفر با سگی که پیشنهاد او را برای نوشیدن براندی رد کرده است، آشپزی که می‌خواهد نظرتان را درباره‌ی مزه‌ی شیر ترش‌شده‌ی اسب بداند، فروختن یک ماهی سخن‌گو به دیوانه‌ای به قیمت 5 سکه، نهایت 10 سکه اگر چانه بزنید، که به طی کردن مسافت‌اش هم نمی‌ارزد، صاحب مسافرخانه‌ای که با اشتیاق تمام به شما برای دزدی از مشتری‌اش راه‌کار می‌دهد و نانوایی که در ازای آزاد کردن خدمت‌کارش، یا چند هزار سکه پول طلب می‌کند یا می‌خواهد کیک خوش‌مزه‌ای را صدمتر آن‌طرف‌تر به یکی از آشناهای‌اش تحویل بدهیم، قضاوت را در مورد این که چقدر وقت و انرژی صرف طراحی مرحله‌ در این بازی شده آسان می‌کند.

نه‌تنها روابط عاشقانه در این بازی وجود ندارد، بلکه شخصیت‌پردازی اعضای تیم‌تان چنان سطحی و تک‌بعدی است که نمی‌شود پیوندی با آن‌ها برقرار و باورشان کرد. همین الآن که در حال نوشتن این مقاله هستم، اسم یکی دوتای‌شان یادم رفته است! آن‌ها آدم‌هایی هستند که ظرف ذهنی‌شان از به هم چسباندن نقاط یک داستان آشفته فراتر نمی‌رود. یکی از اعضای تیم‌تان که جادوگری است به اسم سورونیل، که خودش را الف جا زده ولی اسم و مسلک‌اش چیز دیگری است و بعدا پته‌اش روی آب می‌افتد، یک‌بار به خاطر خطای من، توسط خواهرش به نفرینی دچار شد که باید در شهر لاسکن درمان می‌شد. اما واقعا چه دلیلی وجود داشت که موش و گربه بازی زجرآور SCL باز هم کش پیدا کند و برای درمان دروغ‌گویی که به اندازه‌ی ده پاراگراف بیشتر با او حرف نزده‌ام و در مبارزات هم به کارم نمی‌آید، دنبال طبیب بگردم! او را به حال خودش گذاشتم. وقتی در پایان بازی، مثل عصر اژدها، فرصتی داده شد تا برای آخرین بار با اعضای تیم‌ام صحبت کنم، به سرعت به سمت خروجی راه افتادم و پشت سرم را نگاه هم نکردم.

SCL حق انتخاب زیادی هم به شما نمی‌دهد. نه در کش و قوس داستان می‌توانید نقش برجسته‌ای داشته باشید و نه با این تعداد کم PCها، محیط‌های بسته (که به شکل خطی و با پیشروی در داستان باز می‌شوند) و اندک مکانیک‌های موجود خارج از مبارزات، دست‌تان برای دخالت در گیم‌پلی باز است. داستان حول شخصیت شما نمی‌چرخد، انگیزه‌های شخصی وجود ندارد، کسی از شما برای نجات دنیا تقدیر و تشکر نخواهد کرد و بازی از شما برای رسیدن به سرمنزل تعیین‌شده‌ی خود استفاده‌ی ابزاری می‌کند.

SCL

مبارزه با این عنکبوت غول‌پیکر 12 دقیقه طول کشید. این یکی از دو مبارزه‌ی غولآخر دنسبتا شوار در SCL است.

در گیم‌پلی این بازی هم ایده‌ی جدیدی وجود ندارد. حتا بخش DM که شدیدا روی آن مانور داده شد (به کمک آن می‌توانید مرحله‌های دخواه خودتان را طراحی کنید)، به عناصر و مواد درون بازی محدود شده و برای من جذابیتی نداشت. به‌خصوص که هیچ‌وقت D&D بازی نکرده‌ام. اگر کسی از شما بازی کرده امیدوارم در قسمت نقد و بررسی کاربران، در مورد کیفیت این بخش توضیح بدهد. SCL از کو-آپ آنلاین تا سقف چهار بازیکن پشتیبانی می‌کند؛ اما توجه کنید که ساختار مبارزه‌ی این بازی‌ها (همزمان با قابلیت توقف) چون گیم‌پلی را مدام از جریان می‌اندازد، هرگز ساختار مناسبی برای بازی چندنفره نیست. مشکل بزرگی که از زمان دروازه‌ی بلدور وجود داشته است. SCL برای حل این مشکل، قابلیت توقف مبارزات را موقع بازی چندنفره خاموش می‌کند که عملا باعث می‌شود نتوانید بیش از یک نفر را کنترل کنید و در نتیجه، مدیریت استراتژیکی کار تیمی که از مهم‌ترین خصوصیات این بازی‌ها به شمار می‌رود، دیگر امکان‌پذیر نخواهد بود.

سیستم مبارزات، با این‌که منطبق بر قوانین D&D است، اما شباهت‌های فراوانی به عصر اژدها دارد؛ برای کاراکترها طبق کلاس‌شان، درخت‌های مهارتی وجود دارد که با ترازگیری به‌مرور مهارت‌های آن را بازخواهید کرد. البته مانا و استقامت وجود ندارد و همه‌ی مهارت‌هایی که باز کرده‌اید، پس از گذشت زمان cool-down دوباره می‌توانند اعمال شوند. بنابرین استراحت کردن هم در SCL معنا ندارد. خوبی ویرایش‌های جدید D&D این است که تقریبا همه‌ی کلاس‌ها، نقش موثری برای پیروزی در مبارزات دارند. اگر یادتان باشد، مثلا در دروازه‌ی بلدور کلاس‌های جادوگری اوایل بازی به‌شدت آسیب‌پذیر بودند، زود جادوها‌ی‌شان ته می‌کشید و بلااستفاده می‌ماندند. این مشکلات در SCL وجود ندارد و مبارزات نرم و سریعی را از آن شاهد هستیم. به‌خصوص توازن در سختی کار خوب رعایت شده است. اگر XPها را درو کنید و تیم‌تان را اصولی و منطقی انتخاب کنید و پیشرفت دهید، در سطح دشواری متوسط سختی چندانی احساس نخواهید کرد و در عین حال نمی‌توانید غفلت ورزیده و جریان مبارزه را به حال خودش رها کنید. باید استراتژی‌های کلیدی مثل تعیین موقعیت اعضا باتوجه به کلاس‌شان را رعایت کنید. یا مثلا جادوگرها، کلریک‌ها و تیراندازها که سلامتی پایین اما تخریب بالایی دارند را اول از میان بردارید… سخن را کوتاه کنیم.

SCL با این وعده ساخته شد که پس از دروازه‌ی بلدور و «شب‌های نوروینتر» جای خالی بایوور را در دنیای D&D پر خواهد کرد؛ درحالی که حتا نمی‌تواند برتری خودش را به هیچ‌یک از این دو ثابت کند. بازی‌هایی مثل عصر اژدها و ستون‌های ابدیت، نشان داده‌اند D&D باشد یا نباشد، CRPGها در مسیر پیشرفت‌شان خواهند تاخت، و بازی ضعیفی مثل SCL را بین راه لگدکوب خواهند کرد.

نکات مثبت

- مبارزات نرم و روان
- چالش متوازن

نکات منفی

- داستان بیش از اندازه کلیشه‌ای و قابل حدس
- شخصیت پردازی ضعیف و فراموش‌شدنی
- ماموریت‌های خالی از جذابیت، دمده و خسته‌کننده
- امکانات و تعامل کم با محیط در مقایسه با بازی مثل Divinity: Original Sin

 
تعداد بازدید از این مطلب: 241
بازدید : 241
ahlam sophia
15:7
پنج شنبه 14 آبان 1394

نقد بازی Assassin’s Creed Syndicate | قاتلین ویکتوریایی

 

دیگر کسی نمانده که با بازی فرقه‌ی اساسین آشنایی نداشته باشد. فرقه‌ی اساسینی که در کمترین مدت توانست طرفداران بسیار زیادی برای خودش دست و پا کند و خیلی ها را مجذوب خود سازد. بازی‌ای که باعث شد خیلی‌هایی که به تاریخ علاقه نداشتند به طور ناخواسته با آن آشنا شوند و در مورد وقایع مهم، اتفاقات تاثیر گذار و شخصیت‌های ماندگار تاریخی اطلاعات کسب کنند. اما این مجموعه‌ی محبوب دست آخر به کدام سمت رفت؟ آخر و عاقبت‌اش  چه شد؟ واقعا چه اتفاقی افتاد که کار مجموعه بازی‌ای  که متای زیر 80 نداشت به 70 و امثال آن رسید؟ آیا واقعا نیاز است که ما هر سال یک قسمت از این بازی را حتما بازی کنیم؟ همین می‌شود که شماره‌ی قبلی بازی یعنی فرقه‌ی اساسین اتحاد به یک فاجعه‌ی تمام عیار بدل می‌شود که انواع مشکلات فنی و باگ و افت نرخ تصویر و مشکلات جدی داستانی یقه‌اش را سفت می‌چسبد و درصد بسیاری از طرفداران دو آتشه را فراری می‌دهد. در این میان تنها راه نجات این است که برای بازی عطش ایجاد کنیم. چه موقعی عطش بازی‌کننده‌ها، حتا آنهایی که با این مجموعه قهر کرده‌اند به بالاترین حد ممکن می‌رسد؟ یک راهش این است که هر سال بازی را عرضه نکنیم. البته یک راه دیگر هم وجود دارد و آن ساخت یه فرقه‌ی اساسین با کمترین مشکلات فنی و داستانی و ارائه‌ی گیم‌پلی تازه و منحصر به فرد است. اینجاست که پای تازه‌ترین محصول این مجموعه به میان می‌آید؛ «فرقه‌ی اساسین: سندیکا» (Assassin’ Creed: Syndicate). بیایید ببینیم آیا یوبی‌سافت سربلند از این آزمایش بزرگ خارج شده یا نه؟! در ادامه با نقد بازی Assassin’s Creed Syndicate همراه دنیای بازی باشید.

«خیابان بیکر لطفا!» طراحی لندن آنقدر خوب است که ناخودآگاه یاد شرلوک هلمز می‌افتید و هوس می‌کنید با کالسکه به خیابان بیکر بروید!

 

آسمان ابری لندن

تصمیم گرفتم ابتدا از گرافیک بازی شروع کنم. ابتدا بگذارید از ایرادات گرافیک بگویم تا به نکات مثبت و خوب هم برسیم. عمده ترین مشکل گرافیکی بازی چیزی جز طراحی چهره ی NPC  ها و در بعضی مواقع طراحی محیط نیست. می توانم به جرات بگویم در بازی هر یک از مردم را هزاران بار در نقاط مختلف شهر می‌بینید! این به این معنی است که مردم همه شبیه سازی شده اند و در نقاط مختلف شهر کپی پیست شده اند! و جالب اینجا است که همه هم واکنش تقریبا یکسانی نسبت به کشته شدن یک فرد یا اتفاقات پیش آمده در محیط بازی نشان می‌دهند. البته طراحی بسیار خوب محیط باعث می‌شود که شما این اشکال را کمرنگ تر ببینید.ازطراحی محیط به‌جز در برخی موارد نادر نمی‌توان ایراد خاصی گرفت. لندن واقعا خوب طراحی شده است  و شما می‌توانید به طور کامل لندن ویکتورایی را ببینید و حس کنید. اما ایرادی که به طراحی محیط وارد است و شاید کمتر کسی آن را ایراد بداند طراحی درختان و گیاهان است. برایم بسیار جالب است که با این که در نسل هشتم هستیم اما باز هم با چنین درختان بی‌کیفیت و زشتی مواجه می‌شویم. همان طور که می‌دانید لندن دوران صنعتی و اولیه ی خود را طی می‌کند برای همین بیشتر درختان و گیاهان نابود شده اند و ما در بازی با درختان خشک مواجه هستیم. اما نکته ی جالب درباره ی درختان این است که زمانی که سعی می کنید تا از روی آن ها بپرید با مشکل مواجه می شوید! از همین الان برایتان تضمین میکنم که صد در صد درون درخت فرو می روید و یک نمونه از باگ های جالب بازی را می‌بینید.

Assassin's Creed® Syndicate_20151029215954

طراحی چهره و کارگردانی قاب‌هایی که این چهره‌ها را به رخ می‌کشند خیلی خوب است.

اما نکته ی مثبت گرافیک طراحی خوب چهره ی شخصیت های بازی است. باید اعتراف کنم که بازی هرچه در طراحی چهره‌ی  NPC‌ها  بد کار کرده در طراحی چهره ی شخصیت‌های اصلی بسیار خوب عمل کرده است. تقریبا سعی شده تا حد امکان شخصیت ها واقعی به نظر برسد و به نظر من موفق عمل کرده اند. البته طراحی چهره‌ی شخصیت‌های اصلی هم خوب و کم‌نقص انجام شده است. اما نکته ایی که مانع لذت بردن کامل از چهره ی شخصیت ها می‌شود طراحی بسیار بد موها است. با این حال نباید زیاد هم مته به خشخاش گذاشت و ایرادات ریزی که در پیشبرد بازی و روند پیشرفت بازی‌کننده اثری نمی‌گذارند را بزرگ جلوه داد. با این حال بازهم طبق سنت این چندساله‌ی فرقه‌ی اساسین بازی  باگ دارد، زیاد هم دارد! در بسیاری از اوقات ممکن است با باگ های زیادی مواجه شوید اما نکته‌ی مثبت و امیدوارکننده این است که برخلاف اتحاد، باگ‌ها تاثیری در روند بازی و پیشرفت شما در بازی ندارند. گاهی این باگ ها آنقدر کوچک هستند که نمی‌توان آنها ارا به حساب آورد و فقط باعث خنده و تفریح هستند. مثلا ممکن است از یک ساختمان به یک ساختمان دیگر بروید و سریعا دوباره به ساختمان اولیه برگردید ! یا مثلا یک جعبه می‌بینید که نصفش در دیوار فرو رفته و نصفش در زمین است یا درشکه سواری را می‌بینید که هوا را می‌راند! البته این گونه باگ ها قابل نقد نیستند چون محیط بازی آنقدر بزرگ است که بتوان به بازی حق داد که یک سری باگ داشته باشد.

Assassin's Creed® Syndicate_20151029224449

این آقا هری هودینی نیست، شعبده بازی هم نمی‌کند! یکی از NPCهای بازی است که گرفتار باگ شده!

داستان خون و دود

شاید بسیاری با این امید سراغ بازی رفته‌اند که به دلیل وارد شدن داستان به دوره‌ی ویکتوریایی انتظار یک جهش اساسی از آن چه در حوزه‌ی داستان و چه در نوع و شکل گیم‌پلی را داشتند. ولی متاسفانه داستان بازی آن طوری نیست که انتظارش را دارید. در بسیاری از موارد داستان شاید کمترین نقش را در بازی دارد و به خوبی خوب روایت نمی شود و بیشتر پتانسیلش هم در همین میان از بین می‌رود. سندیکا دارای دو شخصیت قابل بازی است که  جیکوب و ایوی( Evie)  نام دارند و دوقلو هستند. خوشبختانه شخصیت هردوی این خواهر و برادر پردازش خوبی دارد که به گیم‌پلی و نوع قابلیت‌های هریک سرایت کرده است. داستان از شهر Crawley شروع می‌شود، شهری که تمپلار ها اختیار کامل اوضاع را در آن به دست گرفته‌اند و کاری از اساسین‌ها ساخته نیست. به همین دلیل این دوقلو تصمیم می‌گیرند تا راه پدرشان را پیش بگیرند وبه لندن بروند. اما بشنویم از لندن که قلب صنعتی اروپا شده است؛ عده‌ایی اشراف زاده شده‌اند و سرمایه ی فراوان دارند و عده ایی هم از فقر و بیچارگی به کار اجباری در کار خانه‌های کثیف روی آورده اند. با اینکه داستان به واسطه‌ی تعریف محیطی و اتمسفر پتانسیل خیلی خوبی برای روایت قصه‌ای جدید و نو را دارد ولی زمانی که در جو بازی قرار می‌گیرید می‌بینید که داستان  اصلا  آنگونه که انتظار دارید پیش نمی رود و خوب روایت نمی شود. مهم ترین اشکالی که به داستان وارد است نپرداختن به اهداف و راه پدر دوقلو هاست. شاید اگر از قبل می‌دانستیم که این دو دارند در چه راهی قدم می‌گذارند درک داستان برایمان بسیار بهتر و آسان تر بود. اگر بخواهم برایتان واضح تر توضیح دهم می‌توانم بگویم که داستان بازی بسیار خوب شروع می‌شود سپس در اواسط بازی به شکل عجیبی افت می‌کند و در اواخر بازی دوباره کمی جان می‌گیرد. شخصیت پردازی شخصیت‌ها بسیار خوب انجام شده به طوری که در همان اوایل بازی اخلاق و رفتار آنها به طور کامل دستتان می آید و به راحتی می‌توانید با آن ها ارتباط برقرار کنید. البته بر خی از شخصیت های فرعی یا درست شخصیت پردازی نشده اند یا اصلا به آن ها اهمیت داده نشده است! با این حال این مساله مانع لذت بردن از ارتباط با شخصیت های اصلی نمی شود.

Assassin's Creed® Syndicate_20151031195834

.لندن یکی از شخصیت‌های اصلی بازی است!

قیام قاتلین

گیم‌پلی بازی را تنها یک کلمه می‌تواند توصیف کند و آن چیزی جز متوسط نیست. خیلی ها امید داشتند تا شاید در این نسخه گیم‌پلی بازی دست خوش تغیراتی شود اما بازی اصلا این انتظارات و امید ها را به سر انجام نمی رساند. مانند گذشته شما می‌توانید به راحتی از گشت و گذار روی بام خانه ها لذت ببرید که بزرگ بودن محیط به چند برابر شدن این لذت کمک شایانی کرده است. اما نکته ایی که باعث می‌شود از گیم پلی بازی ناامید شوید سیستم مبارزات است. سیستم مبارزات واقعا بد طراحی شده به طوری که در خیلی از موارد به جای اینکه سعی در کشتن مزدوران و سربازان بکنید ترجیه می‌دهید از ساختمان بالا بروید و سرتان در لاک خودتان باشد! سیستم مبارزات تقریبا الهام گرفته از بتمن است و شاید همین موضوع در خراب تر شدن آن نقش داشته باشد. مشکل اساسی مبارزات تنوع نداشتن در زدن ضربه است. اگر با جیکوب مبارزه را انجام دهید تنها کاری که می‌کند زدن مشت های پی در پی و استفاده از هیدن بلید است. اشکال دیگر زیاد بودن تعداد دشمن هایی است که باید در یک راند با آن ها مبارزه کنید. وقتی می‌بینید که جیکوب همان ضربات را برای نفر بعد و نفر بعد از آن استفاده می‌کند احساس تکراری بودن شدیدی به شما دست می دهد. البته اوضاع برای ایوی بهتر است. زیرا استفاده از عصا برای مبارزه تنوع بهتری نسبت به هیدن بلید و مشت زدن دارد. البته ناگفته  نماند که در طی بازیی یک سری قابلیت جالب مانند کشتن دو نفر به صورت همزمان، استفاده از تفنگ، بمب دود زا و… فعال می‌شود که کمی اوضاع را بهتر می‌کند. بخش مخفی کاری بازی خیلی بهتر از مبارزه ی مستقیم کار شده است و لذت چند برابری دارد. قابلیت خوب دیگری که به سیستم مبارزات اضافه شده  این است که شما به راحتی می‌توانید حین اینکه می‌دوید کاملا بی سرو صدا دخل یک نفر را بیاورید! ضعف دیگر گیم‌پلی بازی هوش مصنوعی است. تقریبا از همان ابتدا متوجه می‌شوید که با یک سری دشمن خنگ سرو کار دارید! این موضوع زمانی خود را نشان می‌دهد که تعداد دشمنانتان بسیار زیاد باشد. متاسفانه طراحی مراحل بازی طوری است که باعث می‌شود بد بودن هوش مصنوعی بازی بیش از پیش به چشم بیاید. اما خوش بختانه هیجانی که در انجام دادن برخی مراحل است باعث می‌شود تا کمی این موضوع کم رنگ تر شود! یکی دیگر از نکات مثبت گیمپلی راندن کالسکه است. این ایده به بهترین شکل پیاده سازی شده و هیجان خاصی دارد. در برخی موارد  حتی می‌توانید کالسکه ی خود را  به کالسکه ی کسانی که شما را تعقیب می‌کنند بکوبید و آن ها را به سمت درو دیوار منحرف کنید یا اسب های آن ها را بکشید!

Assassin's Creed® Syndicate_20151031194348

اگر این عکس را چهار یا پنج سال پیش هم می‌دیدید تنها حدس‌تان فرقه‌ی اساسین بود؛ این مجموعه نیاز جدی به تغییرات زیاد و بنیادین دارد.

نوایی از قلب لندن

شاید بتوانم به جرات بگویم مثبت ترین نکته ی بازی موسیقی آن است. موسیقی‌ای که واقعا چه در حین انجام ماموریت ها و چه در زمان گشت و گذار باعث می‌شود تا کملا در جو و اتمسفر دوره و زمانه‌ی بازی غوطه بخورید. برایم بسیار عجیب است که چرا موسیقی به این خوبی با مراحلی نه چندان جذاب درآمیخته شده است؟! حتی قطعاتی که در زمان نشان دادن میان پرده‌ها پخش می‌شوند نیز بسیار عالی و هیجان انگیز هستند. صدا گذاری شخصیت ها نیز به بهترین شکل انجام شده و شما می‌توانید به راحتی از لهجه ی شیرین بیریتیش شخصیت ها لذت ببرید.

در یک جمع بندی کلی می‌توان فرقه‌ی اساسین سندیکا را به معمولی ترین اساسینزی که تا حالا منتشر شده نامید. بازی داستان معمولی با روایت نه چندان خوب و یک گیم‌پلی تکراری و سیستم مبارزات ضعیف دارد اما باز هم  در هر حالت ارزش تجربه کردن را دارد. اما اگر هم موفق تجربه ی آن نشدید چیز زیادی را از دست نداده اید

تعداد بازدید از این مطلب: 301
بازدید : 301
ahlam sophia
14:51
پنج شنبه 14 آبان 1394

آرامش قبل از طوفان | نقد بازی Life Is Strange

 
 

“لحظه لحظه ‌ی زندگی به مانند کلمات یک شعر است. اگر هر کدام از این کلمات، چه خوب و چه بد حذف شوند و یا تغییر یابند کل بنیان شعر به هم می ریزد – شکسپیر “

متن بالا می تواند درکی کلی از بازی جدید استودیو Dontnod  به شما بدهد. استودیویی که ظاهرا ایده‌هایی جذاب دارد که حداقل در مورد بازی قبلی (Remember me) نتوانست آن چیزی که در سر داشت را به بازی تبدیل کند.

بازی جدید این استودیو، یک بازی در سبک ماجرایی است. در این مورد باز هم باید شکرگذار تل تیل باشیم. تل تیلی که با ساختن مجموعه‌ی سریالی مرده‌ی متحرک، جانی دوباره به این ژانر داد. حال به بررسی اولین قسمت از 5 قسمت بازی (زندگی غریبی است) Life Is Strange می پردازم.

به طور قطع می توان گفت که داستان مهمترین رکن یک بازی ماجرایی است. گرفیک ضعیف باشد مهم نیست، بازی هر از گاهی باگ داشته باشد اهمیتی ندارد اما داستان کوچکترین مشکلی داشته باشد، به سرعت اثری منفی روی شما خواهد گذاشت. پس در  نقد بازی Life Is Strange همراه ما باشید.

این پاراگراف حاوی اسپویل است

داستان از جایی شروع می شود که شما در غالب دختری به اسم مکسیمیلیان کالفیلد (مکس)، در نزدیکی یک فانوس دریایی از خواب بیدار می شوید. چند قدمی را طی می کنید و چیزی وحشتناک می بینید؛ طوفانی عظیم در دریا. به نحوی که آب دریا در هوا می چرخد و شهر نزدیک دریا را با خاک یکسان می کند. بعد از چند لحظه  در کلاس درس از خواب بیدار می شوید می توانید نفس راحتی بکشید. مکس علاقه بسیاری به رشته عکاسی دارد. اگر دفترچه همراه او را بخوانید متوجه می شوید که مکس دختری است که با سایر هم سن و سالان خود تفاوت دارد. عاشق دوربین‌های قدیمی و آنالوگ است، کمتر دیده شده که حرف بزند و همیشه در تنهایی خودش است. به هر حال بعد از مدتی کلاس تمام می شود و مکس به دستشویی می رود. در آن جا یک پروانه را می بیند و تصمیم می گیرد تا از آن عکس بگیرد. در این لحظه است که همه چیز شروع می شود. به قول خودش یک روز نکبت بار! یک پسر به نام ایتان وارد دستشویی می شود و بعد از آن هم یک دختر به نام کلوئی. بعد از کمی مشاجره ایتان یک تفنگ از جیبش بیرون می آورد و کلوئی  را می کشد.  در این لحظه است که مکس برای بار دوم از خواب بیدار می شود و خود را سر کلاس درس می بیند. مکس در شوک است. دستش به دوربینش می خورد و آن را می شکند. مکس متوجه می شود که می تواند زمان را به عقب ببرد. ما درباره اینکه این توانایی از کجا آمده چیزی نمی دانیم. آیا دوباره دارد خواب می‌بیند؟ این قابلیت به مکس کمک بسیاری می کند. برای مثال می تواند جواب سوالی را بفهمد و بعد در زمان به عقب برگردد و به آن سوال پاسخ دهد. بعد از کلاس مکس فورا به دستشویی می رود و دوباره همان پروانه را می‌بیند و اتفاققات قبل تکرار می‌شوند. ایتان وارد می شود. و بعد از آن کلوئی. اما این بار مکس جلوی این اتفاق را می گیرد.

latest-01-life-is-strange-games-of-2015blogjpg-7f77af_1280w

علاقه اصلی مکس در زندگی، عکاسی است

فکر می‌کنم تا همین جا کافی باشد. پاراگراف بالا شما را با محیط و اتمسفر زندگی… آشنا می‌کند. در ابتدا همه چیز عالی است. خیلی سریع می توانید با شخصیت مکس ارتباط برقرار کنید. شروع داستان هم به اندازه کافی مرموز و جذاب هست که شما را برای 4 اپیزود بعدی تشنه کند. اما ای کاش همه چیز به همین خوبی باقی می ماند.

گیم پلی این بازی در مقایسه با بازی های تل تیل پر رنگ تر است. محیط ها بزرگ تر و جزئیات بیشتر هستند. برای مثال در یک محیط ممکن است شخصیت های زیادی وجود داشته باشند که شما بتوانید با آن ها صحبت کنید و کاری برای آن ها انجام بدهید. اما هیچ کدام از این این ها اجباری نیست و برای کسانی است که  می خواهند با شخصیت ها و جزئیات بیشتر آشنا شوند. همچنین اگر می خواهید زمان بیشتری را در دنیای زندگی… بگذرانید، می توانید سوژه های عکاسی که در دفترچه یادداشت برای شما مشخص شده اند را پیدا کنید و از آن ها عکس بگیرید.

life1

میتوانید با برگرداندن زمان جان دیگران را نجات دهید

بازگرداندن زمان تقریبا اصلی ترین وجه گیم پلی است. شما می توانید با بازگرداندن زمان از برخی اتفاقات جلوگیری کنید. اما همین مساله  ضربه‌ای بزرگ  به بازی وارد می‌کند. برای مثال فرض کنید شما در یک گفتگو جمله ای را انتخاب می‌کنید که باعث ناراحت شدن طرف مقابل می شود. می توانید به سادگی با بازگرداندن زمان از این اتفاق جلوگیری کنید. این باعث می شود که ارزش تکرار کردن بازی به شدت پایین بیاید.  در هر جایی از بازی می توانید تمام حالات ممکن را با برگرداندن زمان ببینید. در واقع این مساله هیجان انتخاب را هم از شما می‌گیرد. چون می دانید که اگر از نتیجه راضی نبودید می توانید به سادگی این انتخاب را تکرار کنید. دیگر چه چیزی باید برای تکرار دوباره بازی بماند؟

s7-fe473c144cd6821d1e2ee4e602befbb1

اتفاق وحشتناکی در انتظار این شهر است

مساله دیگری که باعث کم شدن ارزش بازی می شود، بیرون آمدن داستان از خط اصلی است. در اواسط داستان خود را درگیر یک داستان کاملا تین ایجری می بینید. چیزی که بسیار خسته کننده خواهد بود. فرض کنید شما درگیر مساله زمان شده اید، از یک اتفاق وحشتناک هم جلوگیری کرده اید و حالا خود را درگیر مساله هایی مانند چشم و هم چشمی و حسادت های دخترانه می بینید!  در کل انتخاب های حساس و سخت مانند انتخاب های سری مرده متحرک در این قسمت نخواهید دید.

گرافیک بازی به طرز عجیبی دل نشین است. شاید از لحاظ تکنیکی بازی گرافیک خاصی نداشته باشد اما محیط ها واقعا زیبا و پر جزئیات طراحی شده اند. طراحی شخصیت ها هم خوب و کامل است. در کل گرافیک بازی نمره خوبی می‌گیرد.

صدا گذاری ها و موسیقی هم نمره کامل می گیرند. موسیقی دربازی خیلی پر رنگ نیست اما در همین لحظات کم هم زیبا است. می توانید با مکس بنشیند، گیتار بنوازید و تمام مسائل را فراموش کنید.

064BA685

مکس با سایر همکلاسی هایش فرق دارد

در کل می توان گفت زندگی… بازی خوبی است. بازی ای پر جزئیات با پتانسیلی بالا. مشکل اصلی این  بازی تا به اینجا همان مسئله کم بودن ارزش تکرار بازی است. لازم نیست نگران تصمیماتی که می  گیرید باشید. چون می توانید به عقب بر گردید و این بدترین مساله برای یک بازی ماجرایی است. یا از دیگر مشکلات این بازی می توان به انتخاب ها اشاره کرد. جاهای حساسی در بازی هست که نمی توانید خودتان انتخاب کنید اما همه این ها برای قسمت اول است. در کنار این پر رنگ بودن گیم‌پلی لطمه‌ی بزرگی به ریتم تعریف قصه زده است. اگر بازی‌های تل‌تیل را دنبال کنید بیشتر متوجه این حرف من خواهید شد. در بازی‌های تل‌تیل به شکل کاملا عمدی گیم‌پلی کم‌رنگ شده و مخاطب بیشتر درگیر داستان و انتخاب است ولی در زندگی… به خاطر پر رنگ بودن گیم‌پلی (که به خودی خود چیز بدی هم نیست) ریتم از نفس می‌افتد و در میانه‌ی داستان احساس خستگی می‌کنید و حتا ممکن است از بازی خارج شوید و بقیه تجربه‌ی آن را به وقتی دیگر موکول کنید. با این حال و همانطور که گفتم این بازی پتانسیل بهتر شدن را دارد و این خیلی دور از انتظار نیست.

 

 

 

تعداد بازدید از این مطلب: 319
بازدید : 319
ahlam sophia
14:37
پنج شنبه 14 آبان 1394

رای وارد کردن این کدها، کلید ~ روی صفحه کلید را فشار داده و سپس کد مورد نظر را وارد کنید.

در زیر می توانید رمزهای نسخه PC بازی GTA V را ببینید.

 

رمز/تاثیر   –    کد

مشت و لگد انفجاری HOTHANDS
چترنجات SKYDIVE
بدون جاذبه FLOATER
حالت مستی LIQUOR
قابلیت شارژ POWERUP
حرکت اهسته
(برای تاثیر کامل ۳ بار وارد کنید)
SLOWMO
سقوط آزاد از آسمان SKYFALL
دوچرخه BMX BANDIT
خودرو Comet COMET
موتور سیکلت  PCJ-600 ROCKET
موتور سیکلت Sanchez Dirt OFFROAD
خودرو Rapid GT RAPIDGT
خودرو Limo VINEWOOD
خودرو Trashmaster TRASHED
بالگرد Buzzard BUZZOFF
هواپیمای Stunt Plane BARNSTORM
حرکت اهسته در هنگان نشانه گیری
(برای تاثیر کامل ۳ بار وارد کنید)
DEADEYE
شکست ناپذیری PAINKILLER
کم کردن سرعت بازی SLOWMO
خون و اسلحه کامل TURTLE
دویدن سریع CATCHME
افزایش سطح تحت تعقیب FUGITIVE
تغییر آب و هوا MAKEITRAIN
لغزنده شدن خودروها SNOWDAY

– برای بدست آوردن گلوله های آتش زا، رمز ۱-۹۹۹-۴۶۲-۳۶۳-۴۲۷۹ را در گوشی همراه خود وارد کنید.

GTA-V

تعداد بازدید از این مطلب: 265
برچسب‌ها: I3 ,
بازدید : 265

صفحه قبل 1 صفحه بعد


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود